منبع فیاض نور حق
سلام خدا بر تو ای دهمین پیشوای معصوم! سلام بر درخشندگی کوکب نورانی ات که خورشید را شرمگین تابش کرد و
چشمه های آفرینش را لبریز جوشش. در این روز غم بار و مصیبت زده، آتش سوگمان را مهار کن و دست مهربان و غریب نوازت را بر صفحه دل هامان بکش.
امام ابوالحسن علی النقی هادی علیه السلام ملقب به امام " هادی"، دهمین پیشوای شیعیان در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام " صریا" متولد گشت. آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام حسن علیهما السلام به عسکریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آنها را از سال 233 به سامرا ( عسکر) برده و تا آخر عمر پر برکتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند. امام هادی علیه السلام به لقبهای دیگری مانند: نقی، عالم، فقیه، امین و طیب شهرت داشت و کنیه مبارک ایشان ابوالحسن است. از آنجا که کنیه امام موسی کاظم و امام رضا علیهما السلام نیز ابوالحسن بود، لذا برای اجتناب از اشتباه، ابوالحسن اول به امام کاظم علیه السلام، ابوالحسن ثانی به امام رضا علیه السلام و ابوالحسن ثالث به حضرت هادی علیه السلام اختصاص یافته است.
پدر بزرگوارش امام جواد (ع) و مادرش بانوی گرامی سمانه است که بانویی با فضیلت و با تقوا بود. امام هادی (ع) در سن 6 یا 8 سالگی یعنی در سال 220 هجری، پس از شهادت امام جواد (ع) به امامت رسید. مدت 33 ساله امامت امام هادی (ع) با خلفای معتصم، واثق، توکل، منتصر، مستعن و معتز معاصر بود.
عظمت شخصیت امام هادی (ع) به قدری زیاد است که دوست و دشمن را به اعتراف واداشته است. قسمتی از این اعترافات مبنی بر شخصیت آن امام به لحاظ اخلاقی و بخشی دیگر ناشی از ابعاد علمی آن حضرت و شمه ای، نتیجه کراماتی است که از آن بزرگوار صادر شده است.
ابن صباغ مالکی در کتابی موسوم به فصول المهمه خطوط واضحی از سیمای تابناک فضایل و ویژگی های اخلاقی امام هادی (ع) قهرمان شکست ناپذیر عصر متوکل عباسی را ترسیم می کند!
«فضل و دانش امام دهم شیعیان بر اوج قلل بلند پایه عالم بشریت نقش بسته بود و رشته های مشعشع آن بر اختران آسمان سر می سایید. نیکی ها و اخلاق پسندیده او را نمی توان در شمار عدد ذکر نمود. اما می شود به افتخارآمیزترین آنها که موجب حیرت است بسنده کرد. او جمیع صفات نیک و مفاخر معنوی را یک جا در وجود داشت. ابعاد وسیع و منبع فیاض حکمت و دانش او بر لوح سرشتش ثبت شده و بدین سبب او از ناشایسته ها و آلایش ها به دور و برکنار است.»
امام هادی (ع) دارای نفس زکیه و عزمی راسخ و همتی عالی بود که هرگز احدی از مردم را نمی توان در مقایسه با او همتا و همسان دانست.
ابن شهر آشوب از رجال حدیث نقل می کند که او نیک سرشت ترین و پاک ترین روش را در میان جامعه دارا بود، راستگوترین افراد جامعه محسوب می شد، به هنگام سکوت، شکوه هیبت و تشعشع وقار، چهره او را دربرمی گرفت و چون لب به سخن می گشود، گزیده و نغز می گفت به طوری که شعاع کلامش روح آدمیان را سحر می کرد.
در وجود مقدس امام هادی (ع) ویژگی های اخلاقی پسندیده می درخشید. امامت، کمال و دانش و فضیلت و سرشت و اخلاق نیک از فرازهای اخلاقی این امام همام است.
خداوند به قدرت بی منتها و دانش وسیع خود، گنجینه هایی از دانش خود را بر خاندان رسالت افاضه و موهبت فرموده و ایشان را به زیور دانش آراسته است، این گنجینه ها، مجموعه اسرار علوم و معارف است که خداوند آن را دراختیار امامان شیعه که راهبران حقیقی بشر هستند، قرار داده است.
السلام علیک یا ولی الصالحین السلام علیک یا ابوالحسن علی النقی الهادی
مرقد مطهر پیشوای دهم- عراق/ سامراء
ادامه مطلب...
نام مبارک امام پنجم محمد بود .
لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است، بدین جهت که : دریاى دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت .
القاب دیگرى مانند شاکر و صابر و هادى نیز براى آن حضرت ذکر کردهاند که هریک بازگوینده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است. کنیه امام ابوجعفر بود.مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى علیهالسلام است .
بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن علیهالسلام و از سوى پدر به امام حسین علیهالسلام میرسید. پدرش حضرت سیدالساجدین، امام زین العابدین على بن الحسین علیهالسلام است .
تولد حضرت باقر علیهالسلام در روز اول ماه رجب سال 57 هجرى در مدینه بود. در حادثه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سیدالشهداء کودکى بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک میشد. دوران امامت امام محمد باقر علیهالسلام از سال 95 هجرى که سال درگذشت امام سجاد علیهالسلام است آغاز شد و تا سال 114 هجری یعنى مدت 19 سال و چند ماه ادامه داشته است .
در دوره امامت امام محمد باقر علیهالسلام و فرزندش امام جعفرصادق علیهالسلام مسایلى مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن مشاجرات سیاسى و ظهور سرداران و مدعیانى مانند ابومسلم خراسانى و دیگران مطرح است، ترجمه کتابهاى فلسفى و مجادلات کلامى در این دوره پیش میآید , و عدهاى از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا میشوند .
قاضیها و متکلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پدید میآیند و فقه و عقاید و کلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر مینماید و تعلیمات قرآنى - به ویژه مساله امامت و ولایت را، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا، افکار بسیارى از حق طلبان را به حقانیت آل على علیهالسلام متوجه کرده بود و پرده از چهره زشت ستمکاران اموى و دین به دنیا فروشان برگرفته بود، به انحراف میکشاندند و احادیث نبوى را در بوته فراموشى قرار میدادند. برخى نیز احادیثى به نفع دستگاه حاکم ساخته و یا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون مینمودند .
اینها عواملى بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهبانان دین در برابر آنها بایستند. بدین جهت امام محمد باقر علیهالسلام و پس از وى امام جعفر صادق علیهالسلام از موقعیت مساعد روزگار سیاسى، براى نشر تعلیمات اصیل اسلامى بهره جستند و دانشگاه تشیع و علوم اسلامى را پایهریزى نمودند .
زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقیقى تعلیمات پیامبر صلیاللهعلیهوآله و قانون عدالت بودند و میبایست به تربیت شاگردانى عالم و عامل و یارانى شایسته و فداکار دست یازند و فقه آل محمد علیهمالسلام را جمع و تدوین و تدریس کنند .
به همین جهت محضر امام باقر علیهالسلام مرکز علماء ودانشمندان و راویان حدیث و خطیبان و شاعران بنام بود. در مکتب تربیتى امام باقر علیهالسلام علم و فضیلت به مردم آموخته میشد. ایشان متولى صدقات پدر و جد خود بود و این صدقات را بر بنى هاشم و مساکین و نیازمندان تقسیم میکرد و اداره آنها را از جهت مالى به عهده داشت .
امام باقر علیهالسلام داراى خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامى بود . سیرت و صورتش ستوده بود . پیوسته لباس تمیز و نو میپوشید. در کمال وقار و شکوه حرکت میفرمود. از آن حضرت میپرسیدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش میپوشید، تو چرا لباس فاخر بر تن میکنى؟
پاسخ میداد: مقتضاى تقواى جدم و فرماندارى آن روز، که محرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند، چنان بود. من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار، نمیتوانم تعظیم شعائر دین کنم.
بسیار گشادهرو و با مؤمنان و دوستان، خوش برخورد بود.
در صدقات و بخشش و آداب اسلامى مانند دستگیرى از نیازمندان و تشییع جنازه مؤمنین و عیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینى، کمال مواظبت را داشت. میخواست سنتهاى جدش رسول الله را عملا در بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقى را به مردم تعلیم نماید.
در روزهاى گرم براى رسیدگى به مزارع و نخلستانها بیرون میرفت و با کارگران و کشاورزان بیل میزد و زمین را براى کشت آماده میساخت. آنچه ازمحصول کشاورزى - که با عرق جبین و کد یمین - به دست میآورد در راه خدا انفاق میفرمود. بامداد که براى اداى نماز به مسجد میرفت، پس از گزاردن نماز، مردم گرداگردش جمع میشدند و از انوار دانش و فضیلت او بهرهمند میگشتند.
منبع تبیان
السلام علیکِ یا زینب کبری، السلام علیکِ یا بنت رسول الله، السلام علیکِ یا بنت امیرالمومنین (سلام الله)
حضرت زینب کبری (س) فقط بخاطر اینکه زینـت پدر بوده یا به صرف اینکه پرستار بوده مورد توجه نبوده است بلکه بخاطر بعد ناشناخته ای از زندگیشان که مدیریت بحرانی ترین روز تاریخ یعنی روز عاشورا به ایشان سپرده شده مورد توجه واقع شده اند
ای فروغ تابنده کوثر! ای پرستار شهادت! تو بانوی فصاحتی و اعجاز. نطق آتشین تو قلب سنگی کوفیان را ذوب کرد، اشک از چشمان آنها به راه انداخت و به سینه های کویری شان گسیل داشت. تو فرزند کوثری! تو جرعه ناب کوثری! نامت همیشه درس آموز عزت و یادت هماره الهام بخش شرف و مردانگی باد.
مسئولین آنگونه که درشأن حضرت زینب (س) است با پرستاران رفتار کنند و پرستاران نیز متقابلاً حضرت زینب (س) را الگوی خود قرار دهند
سالهاست که در کشور ما ، روز میلاد دختری از خاندان امامت و رسالت ، یادگار فاطمه (س) و یادآور علی (ع) ، زینب کبری (س) به نام روز پرستار نامیده و گرامی داشته می شود ، در طی این سالها با فرا رسیدن روز میلاد حضرت زینب و روز پرستار به پرستاران هدیه یا هدایایی اعطا می شود و هر نهاد ، وزارتخانه ، بیمارستان یا مجتمع درمانی ، پرستار یا پرستارانی را به عنوان پرستار نمونه معرفی می کنند و بنا به رسم مالوف ونانوشته کشورمان ، پرستاران را با کوله بار مشکلات حرفه ایی اشان تنها می گذارند؛ تا سال آینده و تنها برای یک روز ، دوباره وجدان جمعی به خاطر آورد و با تقدیری و هدیه ایی مراسم را با اتمام برساند . گویی این روزها در تاریخ رویدادهای کشورمان تنها از این رو نهاده شده تا مسئولیت مسئولان ، پاسخگویی آنان و توجه مردم به جای مداومت در طول سال به یک روز در سال محدود شود . و این در حالی است که مسئولان و مردم دیدگان خود را بر روی جان فشانی ها ، زحمات و ایثارگری های پرستاران بسته اند .
به نقل از :سایت دانشگاه علوم پزشکی مشهد
http://www.mums.ac.ir/news/quaem/fa/1852
اسرار نام "زینب" علیهاالسلام
زینب یا مأخوذ از «زَنِبَ» است از باب «فَرِحَ» یعنی فربه شد. و یا این که به اصل خود باشد به معنی درخت خوش بوی نیکو منظر،(1) و یا این که "زین أب" بوده است، یعنی زینت پدر. که به اعتبار همین معنی، بعضی حضرت زینب علیهاالسلام را «زین ابیها» در مقابل «امّ ابیها» نام نهادهاند(2) و این تعبیر خالی از وجه نیست. و حذف «الف» در ظاهر به واسطه تخفیف یا کثرت استعمال بوده، چنان چه حکمت واقعی آن همانا اتصال معنوی و اتحاد حقیقی ما بین پدر و دختر بوده است.
برای دو معنی اوّل که به معنی "فربهی" و "درخت نیکو منظر" باشد نیز مناسبات عرفانی به نظر رسیده، چنانچه معنی "فربهی" اشاره به اجتماع کمالات در حضرت است. چرا که فربهی از امور اضافیه است و نسبت به اجناس و اصناف و اشخاص فرق میکند. پس فربهی حیوان به کثرت گوشت و پیه او است، و فربهی در اشجار کنایه از کثرت شاخ و برگ و میوه است، و فربهی در انسان اشاره است به وفور صفات حسنه و اوصاف پسندیده در او؛ زیرا که کمال حیوان به کثرت گوشت و پیه، و کمال درخت به زیادتی شاخ و برگ و میوه، و کمال انسان به اخلاق او است، و چون عقیله بنیهاشم دارای مجموعه صفات کمالیّه بوده، به این اسم شریف نامیده شد.
نام حضرت زینب علیهاالسلام بنابر پنج حرف که زین أب باشد بدین معناست:
«الف» اشاره به احمد؛ «نون» کنایه از حسن علیهالسلام؛ «یا» اشاره به حسین علیهالسلام؛ چون این مخدّره از کمالات هر یک از پنج تن آل عبا نصیبی برده، لذا خلّاق عالم، خواست مقامات و کمالات این مجلّله بر موجودات ظاهر و هویدا گردد که مردم به مقاماتش خبیر و به شئوناتش بصیر باشند؛ لذا خود اسمی برای او اختیار کرد که مظهر مقامات او باشد تا مردم او را بشناسند و به توسّلش تقرّب جویند و این منقبت را نمیتوان کم شمرد؛ زیرا که این از خصایص خواصّ درگاه احدیّت است و هر کسی به این مقام محمود نرسد. و از جمله کسانی که به این خصوصیّت، مخصوص شده زینب کبری بوده است.
و اما مناسبت درخت نیکو منظر به آن مکرّمه نیز واضح است، چنانچه در کنایات و استعارات عرب آمده است که هر شخص بزرگ بلکه هر چیز نفیس را به شجر تعبیر نمایند و تنظیر آورند، چنانچه فرمود:
«انا و علیّ من شجرة واحدة.»(3)
و در آیه شریفه هم میفرماید:
«مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة.»(4)
و چون آن حضرت، شخص بزرگ و فواید حاصله از او بسیار، که از آن جمله ابقای دین مبین و نگهداری ذراری و فرزندان سیّدالمرسلین و شفاعت گناهکاران است؛ لذا موسوم به «زینب» شد که به معنی درخت خوشبویِ نیکومنظر باشد.
و بعضی گفتهاند که زینب به معنی بلاکش باشد! چون معلوم بود که چه بلاها بیند و بسی مشقّتها متحمل شود لذا موسوم به زینب شد.
ولکن اجمال معانی ذکر شده همان زینت پدر بودن است چرا که دختری که دارای این همه کمالات باشد نه تنها زینت پدر بلکه زینت عالم است و روا است که به وجود همچون فرزندی، مباهات نماید و دیده عالم به چنین نفوس قدسیّه و انوار الهی روشن و منوّر است.
زینب چهار یا پنج حرف است:
«زا» اشاره است به مادرش زهرا، که بهره وافی از کمالات او به ارث برده است. «یا» کنایه از پدر بزرگوارش علی علیهالسلام است .
«نون» کنایه است از دو برادرش حسنین، چون قدر جامع بین آن دو بزرگوار نهایت مقامات است که مقام وصول باشد.
«با» کنایه است از جد بزرگوارش «النبیّ الامّی العربی».
اجمال معانی ذکر شده همان زینت پدر بودن است چرا که دختری که دارای این همه کمالات باشد نه تنها زینت پدر بلکه زینت عالم است و روا است که به وجود همچون فرزندی، مباهات نماید و دیده عالم به چنین نفوس قدسیّه و انوار الهی روشن و منوّر است.
و بنابر پنج حرف که زین أب باشد؛
«الف» اشاره به احمد؛ «نون» کنایه از حسن علیهالسلام؛ «یا» اشاره به حسین علیهالسلام؛ چون این مخدّره از کمالات هر یک از پنج تن آل عبا نصیبی برده، لذا خلّاق عالم، خواست مقامات و کمالات این مجلّله بر موجودات ظاهر و هویدا گردد که مردم به مقاماتش خبیر و به شئوناتش بصیر باشند؛ لذا خود اسمی برای او اختیار کرد که مظهر مقامات او باشد تا مردم او را بشناسند و به توسّلش تقرّب جویند و این منقبت را نمیتوان کم شمرد؛ زیرا که این از خصایص خواصّ درگاه احدیّت است و هر کسی به این مقام محمود نرسد. و از جمله کسانی که به این خصوصیّت، مخصوص شده زینب کبری، بوده و در این خصوص روایتی وارد شده است که میفرماید:
«در زمانی که حضرت زینب علیهاالسلام به دنیا آمدند؛ پیامبر اکرم در سفر بودند. پس از تولد حضرت صدّیقه طاهره به امیرالمومنین علیهماالسلام پیغام فرستاد که چون پدرم در سفر است برای دخترت نام بگذار. آن حضرت فرمود: من بر پدرت سبقت نمیگیرم، صبر فرمای که به این زودی مراجعت خواهد نمود و هر نامی که صلاح داند مینهد. چون سه روز بگذشت رسول خدا مراجعت فرمود و به جهت آن که هر گاه از سفر مراجعت میکردند اول به خانه حضرت زهرا میرفتند؛ به سرای عصمت کبری در آمد.
کمال حیوان به کثرت گوشت و پیه، و کمال درخت به زیادتی شاخ و برگ و میوه، و کمال انسان به اخلاق او است.
حضرت علی علیهالسلام خدمت آن حضرت عرض کرد یا رسول الله! حق تعالی جلّ و علا دختری به دخترت عطا فرموده است برایش نامی تعیین کنید.
فرمود: اگر چه فرزندان فاطمه اولاد من هستند لکن امر ایشان با پروردگار عالم است و من منتظر وحی میباشم. در این حال جبرییل نازل شد عرض کرد: یا رسولالله! خداوند سلام میرساند و میفرماید: نام این مولود را زینب بگذار، چرا که این نام را در لوح محفوظ نوشتهایم.
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم قنداقه آن مولود گرامی را طلبید و به سینه چسبانید و بوسید و نامش را زینب نهاد و فرمود: وصیّت میکنم حاضرین و غایبین امّت را که این دختر را به حرمت پاس بدارند. همانا وی به خدیجه کبری شبیه است.»(5)
پینوشتها:
1- لسان العرب، ج 6، ص 88.
2- المناقب، ج 3، ص 357.
3- کنوز الحقایق، ص 155/ کنزالعمال، ج 6، ص 154/ و مضمون آن در ذخائر العقبی، ص 16/ مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 160/ و ج 2، ص 241/ الدر المنثور در ذیل آیه شریفه (و فی الارض قطع متجاورات و جنات من اعناب) الخ.
4- در سوره ابراهیم آیه 24: (الم تر کیف ضربالله مثلاً کلمة طیّبة کشجرة طیبة).
5 - ناسخ التواریخ (حضرت زینب علیهاالسلام) ص 44.
منبع:
کتاب خصائص زینبیه، مرحوم سید نورالدین جزائری، با دخل و تصرف
عبدالعظیم(ع)فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت می رسد .پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه دختر عقبه بن قیس.
ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم (ع) در4 ربیع الثانی سال 173 هجری قمری در شهر مقدس مدینه واقع شده است و مدت 79 سال عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام معصوم یعنی امام موسی کاظم (ع) ، امام رضا (ع) ، امام محمدتقی (ع) و امام علی النقی (ع) مقارن بوده ، محضر مبارک امام رضا ، امام محمد تقی و امام هادی را درک کرده و احادیث فراوانی از آنان روایت کرده است. آستان حضرت عبدالعظیم (ع)، در طرف راست در ورودی،تابلوی کوچکی مزین به کلام فاخر امام علی النقی الهادی خطاب به سیدالکریم بدین مضمون جلب توجه می نماید. «انت ولینا خیرا: توبه درستی از بهترین دوستان ما هستی». حضرت عبدالعظیم (ع) گذشته از قرابتی که با حضرت جواد و حضرت هادی (ع) داشت، همواره اوقاتش را صرف خدمت آنان و استفاده از علم و معرفت آن دو بزرگوار می کرد و در مسافرتهایی که به بغداد و سامره می فرمود، ملتزم خدمت و محرم اسرار آنان بود.
حدود سال 250 هجری مقارن خلافت «المعتزبالله» پسر متوکل عباسی، سیدالکریم، محدث العظیم، ابوالقاسم عبدالعظیم الحسنی (ع) حسب امر مبارک امام علی النقی الهادی (ع) خانوادة خود را در مدینة طیبه گذارده و برای تبلیغ احکام قرآن مبین و ترویج آیین حضرت خاتم المرسلین مامور ری گردید. حضرت عبدالعظیم (ع) به صورت یک مسافر ناشناس ، وارد ری شد و در محلت ساربانان در کوی سکه الموالی به منزل یکی از شیعیان رفت، مدتی به همین صورت گذشت . در ابتدا تعداد کمی از شیعیان او را می شناختند و ازحضورش در ری خبر داشتند اما پس از مدتی، افراد بیشتری حضرت عبدالعظیم (ع) را شناختند و خانه اش محلِ رفت و آمد شیعیان شد، نزد او می آمدند و از علوم و روایاتش بهره می گرفتند و عطر خاندان عصمت (ع) را از او می بوئیدند و او را یادگاری از امامان خویش می دانستند و پروانه وار گردِ شمعِ وجودش طواف می کردند .
امام حسن عسگری(ع) و نفوذ فرهنگ شیعه در فلسفه و کلام
امروز شنبه 8 ربیع الثانی 1427 هجری قمری، سالروز ولادت امام حسن عسگری(ع) است، در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی یافت و فرهنگ شیعی در رشته های دیگر مانند فلسفه و کلام نیز رسوخ کرد .
حضرت امام حسن عسگری (ع)
امام حسن عسگری (ع ) در سال 232هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت را داشت تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد . این زن پرهیزکار در سفری که امام عسگری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد .
سیرت امام حسن عسگری (ع)
امام حسن عسگری (ع ) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی، باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش در ایام عمر کوتاه خود روشن کرد .
دوران امامت
دوران عمر 29ساله امام حسن عسگری (ع ) به سه دوره تقسیم می شود . دوره اول 13سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت . دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نیز نزدیک به 6 سال امامت آن حضرت است.
دوره امامت حضرت عسگری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در رو بود . لفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلند پروازیهایی داشتند .
امام حسن عسگری (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذراند . زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را به وسیله آن دو غلام آزار بیشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گرائیده بودند . وقتی از این غلامان جویای حال امام می شدند ، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گوید .
عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسگری ملاقات می کرد به احترام آن حضرت برمی خاست و آن حضرت را بر مسند خود می نشاند . پیوسته می گفت : در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیده ام ، وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است . پسر عبیدالله خاقان می گفت : من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم . مردم را نسبت به او متواضع می یافتم . می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند .
با آنکه امام جز با خواص شیعیان خود معاشرت نداشت، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات ، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت .
از جمله مسائل روزگار امام حسن عسگری (ع ) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شیعه ، به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد (ص ) و جریانهای شیعی بودند ، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود .
چنانکه نوشته اند احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا، والی اوقاف و صدقات بود در قم و او نسبت به اهل بیت رسالت ، نهایت مرتبه عداوت را داشت .
اصحاب امام حسن عسگری ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد می زیستند ، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری واداشته بود . این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی، این همه سختی را تحمل می کرد و لحظه ای از حراست و نگهبانی موضع غفلت نمی کرد .
اینکه حضرت هادی (ع ) و حضرت امام حسن عسگری (ع ) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می نداشته و کمتر معاشرت می کردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع ) نزدیک بود و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید .
امام حسن عسگری (ع ) بیش از 29سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی ، آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام (ع ) می رسیدند بر جای گذاشت .
در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی تجدید شد و فرهنگ شیعی که تا آن زمان شناخته شده بود در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام نیز رسوخ کرده و باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی ، که خود معاصر امام حسن عسگری بود و تحت تعلیمات آن امام گردید .
در قدرت علمی امام (ع ) که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود نکته ها گفته اند . از جمله یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد .
ماجرای جانشین بر حق امام عسگری(ع)
ابوالادیان می گوید : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع ) می کردم . نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید ، در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالادیان به امام عرض می کند : ای سید من ، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد ، امامت با کیست ؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند . ابوالادیان می گوید : دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما . امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد . ابوالادیان می گوید : باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم . امام می گوید : هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست . ابوالادیان می گوید : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسگری را دیدم که نشسته و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند .
من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم . اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد . چون بدن مطهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ایستاد ، طفلی گندمگون و پیچیده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت : ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ایستاد . سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی (ع) دفن کرد .
سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسید : این کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام . در این موقع ، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببینید مردم از من علم غیب می خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی ( کیسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا .
شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن .
جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد . معتمد گفت : بروید و در خانه امام حسن عسگری (ع ) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید . رفتند و از کودک اثری نیافتند . ناچار " صیقل " کنیز حضرت امام عسگری (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است . ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند . خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد . .
خبرگزاری مهر
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=321242
محمد (ص) در آیینه تاریخ
.... و آنگاه که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل بدرستی که من فرستاده خدایم بسوی شما، تصدیق کننده آنچه که پیش از من بود از تورات و مژده دهنده رسولی که بعد از من می آید با نام او احمد است....
(صف/ آیه 6)
آفتاب، روز جمعه 17 ربیع الاول سال 570 میلادی مدتی است دمیده و کم کم از پشت کوههای شرق مکه بالا آمده و بر خانه های سمت غربی شهر تابیده است... آمنه در بستر دراز کشیده بود. با ورود عبدالمطلب و برخی از پسران او که همراه پدر ، به دیدنش آمده بودند، می خواست برخیزد و در بستر بنشیند. عبدالمطلب با اشاره دست او را از این کار بازداشت و سپس پیش رفت و ولادت نوزاد را به او تبریک گفت.
آمنه با دیدن پدر و برادران شوهرش، به یاد همسرش عبدالله افتاد، دلش فشرده شد و اشک در چشمانش حلقه بست، آهی کشید و در پاسخ تبریک پدر شوهر، لبخندی زد و تشکر کرد و به چهره کودک دلبندش که در کنار وی در خواب ناز فرو رفته بود، نگریست .... کودک دستهای کوچک و زیبایش را مشت کرده و در کنار صورت ملیح وگرد خود نگهداشته بود. موهای تیره رنگش مثل یک دسته سنبل تازه رسته برق می زد.
عبدالمطلب کنار او آمد و نشست. در چشمهای پدر بزرگ پیر، برق شادمانی دیده می شد. خم شد و در حالیکه
می کوشید بچه بیدار نشود، گونه های چون برگ گل او را بوسید. معلوم نبود کودک با کدام فرشته سخن می گفت زیرا همان طور که پلکهایش را بر هم فشرده و در خواب بود، لبخند شیرینی بر لب داشت (.... هنگامی که از شیر گرفته شد خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشین او فرمود تا راههای بزرگواری را پیمود و خویهای نیکوی جهان را فراهم نمود. نهج البلاغه/خطبه 192)
ـ روز هفتم ولادت کودک، عبدالمطلب قوچی برای نوه عزیز خود «عقیقه» کرد و با آن میهمانی باشکوهی ترتیب داد که عموم سران قریش و خاندان بنی هاشم، در آن شرکت داشتند پس از صرف ناهار، عبدالمطلب کودک را که در جامه سپیدی پوشانده بودند سر دست گرفت و به همگان نشان داد و گفت:
خدا را سپاس می گزارم که به ما فرزند عزیزی عطا فرمود؛ امروز صبح او را به خانه کعبه بودم و خدای را سپاس گفتم و نام او را «محمد» گذاشتم (مادر رسول خدا پیش از آن نام او را احمد گذارده بود (سیره جلسی/ ج 1/ ص 92 به بعد نقل از فروغ ابدیت/ تالیف آیه الله سبحانی).
در قرآن نام «محمد» صلی الله علیه و آله و سلم تنها چهار بار آمده است.
ـ محمد نیست مگر پیامبری از جانب خدا که پیش از او نیز پیامبرانی بودند.... (آل عمران/ 144)
ـ محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست لیکن او رسول خدا و خاتم انبیاء است.... (احزاب/40)
ـ و آنان که به خدا گرویدند و نیکوکار شدند و به قرآنی که بر محمد (ص) نازل شد که البته بر حق و از جانب خدا بود ایمان آوردند خدا از گناهانشان درگذشت و امرشان را اصلاح فرمود. (محمد/ 2)
ـ محمد فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار سخت دل و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند. (فتح/ 29)
2- بنا به روایتی از خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله (بحار الانوار/ ج15/ ص 105) ذکر اجداد رسول خدا از «عدنان» جد بیستم پیامبر فراتر نباید رفت ما به پیروی از دستور پیامبر گرامی، این شجرة طیبه را همان
تا عدنان، ذکر می کنیم که در آن هیچ اختلافی نیست: محمد، عبدالله، عبدالمطلب، هاشم، عبد منافی، قصی، کِلاب، مُرَّه، کَعْب، لُوی، غالب، فِهْر، مالک، نَضْر، کنانه، خزیمه، مدرکه، الیاس، مضر، نزار، معه، عدنان.
عبدالمطلب:
دوازده پسر و شش دختر داشت، پسرانش عبارتند از: عبدالله (پدر گرامی رسول خدا (ص)، ابوطالب، حمزه، عباس، زیبر، حارث (بزرگترین پسر اوست) حَجْل، مقوم، ضرار، ابولهب.
هاشم پدر عبدالمطلب، (در یکی ازسفرهای خود به یثرب با سلمی دختر عمرو خزرچی ازدواج کرد و عبدالمطلب تولد یافت او در یثرب نزد مادر خود مانده بود و هنوز پسر نابالغی بود که هاشم وفات یافت مطلب بن عبدمناف بعد از برادرش هاشم امر مکه و سقایت و مهمانداری حاجیان را به عهده گرفت. مطلب سفری به یثرب کرد و برادرزاده خود را که اینک بزرگ شده بود با اجازه مادر وی به مکه آورد و چون او را در ردیف خویش بر شتر سوارکرده بود مردم بی خبر از حقیقت امر گفتند مطلب، بنده ای خریده است ولی مطلب به آنان می گفت: وای بر شما این فرزند برادرهاشم است او رابه مدینه می آورم اما از آن روز نام عبدالمطلب بر وی که نام اصیلش عامر بود، باقی ماند.
وقتی مطلب در یمن وفات یافت عبدالمطلب در مکه بر سروری رسید و قریش او را به برتری پذیرفتند.
عبدالمطلب خدا را به یگانگی می پرستید و از پرستش بت بر کنار بود و سنتهایی نهاد که بیشتر آنها بعدا در قرآن و در سنت رسول خدا (ص) آمده است از جمله: وفای به نذر، پرداخت صد شتر دردیه، حرمت نکاح با محارم، بریدن دست دزد، نهی از زنده بگور کردن دختران، حرمت زنا و .....
پیامبر در مورد جد خود فرموده است که خدا در رستخیز جد من عبدالمطلب را به تنهایی در هیات پیامبران و هیبت پادشاهان محشور خواهد فرمود.
3- عبدالله: پدر گرامی حضرت رسول اکرم (ص) فرزند عبدالمطلب، مادرش فاطمه دختر عمروبن عائد بن عمران بن مخزوم....
وی از 24 سالگی با آمنه دختر وهب بن عبدمناف ازدواج کرد و آمنه پیامبر را از او به روایت کلینی (صاحب کتاب اصول کافی) در ایام تشریق(یازده، دوازده، سیزده ذی الحجه) یکسال پس از آنکه عبدالمطلب برای آزادی عبدالله از کشته شدن صد شتر فدیه داد.... در خانه ای واقع در نزدیکی جمره وسطی متعلق به شوهرش عبدالله باردار شد و سپس در خانه ای واقع در شعب ابی طالب پیامبر را به دنیا آورد. (پیامبر این خانه را به عقیل بن ابی طالب بخشیده بودند و فرزندان او بعدها آنرا به محمد بن یوسف ثقفی برادر حجاج بن یوسف فروختند. مادر هارون الرشید بعد آن را مسجد کرد).
عبدالله در بیست و پنج سالگی در بازگشت از سفر شام، در خانه ای از خانه های بنی النجار (دائی های پدرش) معروف به دار النابغه، بنا به مشهور پیش از ولادت پیامبر وفات یافت.
با استفاده از :
1- داستان پیامبران/ علی موسوی گرمارودی/ انتشارات قدیانی/ چاپ یازدهم 1379
2- نهج البلاغه/ ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی/ انتشارات علی فرهنگی/ چاپ دهم 1376
3- ترجمه قرآن/ استاد مهدی الهی قمشه ای